بازدید امروز : 23
بازدید دیروز : 46
کل بازدید : 19749
کل یادداشتها ها : 55
این وصیت، گرچه خطاب به حسنین - علیهما السلام - است ولى در
حقیقت براى تمام بشر تا پایان عالم است. این وصیت را عده اى از
محدثان ومورخانى که قبل از مرحوم سید رضى وبعد از او مى زیسته
اند با ذکر سند نقل کرده اند.البته اصل وصیت بیشتر از آن است که
مرحوم سید رضى در نهج البلاغه آورده است. اینک قسمتى از آن را
مى آوریم:
اوصیکما بتقوى الله و ان لا تبغیا الدنیا و ان بغتکما و لا تاسفا على
شیء منها زوی عنکما و قولا بالحق و اعملا للاجر و کونا للظالم خصما
وللمظلوم عونا.
شما را به تقوى وترس از خدا سفارش مى کنم واینکه در پى دنیا
نباشید، گرچه دنیا به سراغ شما آید وبر آنچه از دنیا از دست مى دهید
تاسف مخورید. سخن حق را بگویید وبراى اجر وپاداش (الهى) کار کنید
ودشمن ظالم ویاور مظلوم باشید.
اوصیکما وجمیع ولدی واهلی و من بلغه کتابی بتقوى الله و نظم امرکم
و صلاح ذات بینکم، فانی سمعت جدکم صلى الله علیه و آله و سلم
یقول:«صلاح ذات البین افضل من عامة الصلاة والصیام».
من، شما وتمام فرزندان وخاندانم وکسانى را که این وصیتنامه ام به
آنان مىرسد به تقوى وترس از خداوند ونظم امور خود واصلاح ذات البین
سفارش مى کنم، زیرا که من ازجد شما صلى الله علیه و آله و سلم
شنیدم که مى فرمود:اصلاح میان مردم از یک سال نماز وروزه برتر است.
الله الله فی الایتام فلا تغبوا افواههم ولا یضیعوا بحضرتکم.والله الله فی
جیرانکم فانهم وصیة نبیکم.ما زال یوصی بهم حتى ظننا انه سیورثهم.
خدا را خدا را در مورد یتیمان; نکند که گاهى سیر وگاهى گرسنه
بمانند; نکند که در حضور شما، در اثر عدم رسیدگى از بین بروند.
خدا را خدا را که در مورد همسایگان خود خوشرفتارى کنید، چرا که آنان
مورد توصیه وسفارش پیامبر شما هستند. وى همواره نسبت به
همسایگان سفارش مى فرمود تا آنجا که ما گمان بردیم به زودى
سهمیه اى از ارث برایشان قرار خواهد داد.
والله الله فی القرآن لا یسبقکم بالعمل به غیرکم.و الله الله فی الصلاة
فانها عمود دینکم.و الله الله فی بیت ربکم لا تخلوه ما بقیتم فانه ان ترک
لم تناظروا.
خدا را خدا را در توجه به قرآن; نکند که دیگران در عمل به آن از شما
پیشى گیرند. خدا را خدا را در مورد نماز، که ستون دین شماست. خدا
را خدا را در مورد خانه پروردگارتان; تا آن هنگام که زنده هستید آن را
خالى نگذارید، که اگر خالى گذارده شود مهلت داده نمى شوید وبلاى
الهى شما را فرا مىگیرد.
والله الله فی الجهاد باموالکم وانفسکم و السنتکم فی سبیل الله.
وعلیکم بالتواصل والتباذل وایاکم والتدابر و التقاطع. لا تترکوا الامر
بالمعروف و النهی عن المنکر فیولى علیکم شرارکم ثم تدعون فلا
یستجاب لکم.
خدا را خدا را در مورد جهاد با اموال وجانها وزبانهاى خویش در راه خدا.
وبر شما لازم است که پیوندهاى دوستى ومحبت را محکم کنید وبذل
وبخشش را فراموش نکنید واز پشت کردن به هم وقطع رابطه برحذر
باشید. امر به معروف ونهى از منکر را ترک مکنید که اشرار بر شما
مسلط مى شوند وسپس هرچه دعا کنید مستجاب نمى گردد.
سپس فرمود:
اى نوادگان عبد المطلب، نکند که شما بعد از شهادت من دست خود را
از آستین بیرون آورید ودر خون مسلمانان فرو برید وبگویید امیرمؤمنان
کشته شد واین بهانه اى براى خونریزى شود.
...الا لا یقتلن بی الا قاتلی. انظروا اذا انا مت من ضربته هذه فاضربوه
ضربة بضربة، و لا یمثل بالرجل، فانی سمعت رسول الله صلى الله علیه
و آله و سلم یقول:«ایاکم و المثلة و لو بالکلب العقور».
آگاه باشید که به قصاص خون من تنها قاتلم را باید کشته شود. بنگرید
که هرگاه من از این ضربت جهان را بدرود گفتم او را تنها یک ضربت
بزنیدتاضربتى در برابر ضربتى باشد. و زنهار که او مثله شود (گوش
وبینى واعضاى او را نبرید)، که من از رسول خدا شنیدم که مى
فرمود:«ازمثله کردن بپرهیزید، گرچه نسبت به سگ گزنده باشد».
منبع: کتاب فروغ ولایت ص778 آیت الله شیخ جعفر سبحانى
چند فراز از دعای صباح حضرت امیر
خداوندا لنگه های در بامدادان را با کلیدهای رحمت و رستگاری برایمان بگشا و از بهترین خلعتهای هدایت و شایستگی مرا بپوشان و به عظمت خویش در جویبار دلم چشمه های خشوع را بجوشان و به هیبت و بزرگی خود مَشکهای اشک را از گونه هایم جاری ساز و سبک مغزی و تند خویی مرا به مهارهای قناعت ادب کن.
خدایا تو حال زارم را میبینی و از فقر و پریشانیم اگاهی و تو مناجات و راز و نیاز پنهانم را میشنوی پس امیدم را از درگاه کرمت قطع مکن و دلم را به نومیدی تاریک مگردان که چشم امیدم همه بر عطای بی منتهای توست.
این غزل توسط خود بنده شرح شده است.
1-سرِ ارادت ما و آستان حضرت دوست
که هر چه بر سر ما میرود اراده اوست
2-نظیر دوست ندیدم اگر چه از مه و مهر
نهادم آینه ها در مقابل رخ دوست
3-صبا ز حال دل تنگ ما چه شرح دهد
که چون شکنج ورقهای غنچه تو بر توست
4-نه من سبوکش این دیر رند سوزم و بس
بسا سرا که در این کارخانه سنگ و سبو ست
5-مگر تو شانه زدی زلف عنبر افشان را
که باد غالیه سا گشت و خاک عنبر بوست
6-نثار روی تو هر برگ گل که در چمن است
فدای قد تو هر سرو بن که بر لب جوست
7-زبان ناطقه در وصف شوق ما لال است
چه جای کلک بریده زبان بیهدهگوست
8-رخ تو در دلم آمد مراد خواهم یافت
چرا که حال نکو در قفای فال نکوست
9-نه این زمان دل حافظ در آتش هوس است
که داغدار ازل همچو لالهی خودرو ست
1-ما سر اخلاص و تسلیم بر استان حضرت دوست نهاده ایم که جز ارادت ورزیدن به او چیز دیگر از ذهن مان نمیگذرد و به هر جهت رو میکنیم او را میبینیم. . یا: هر چه بر ما میگذرد به اراده و خواست اوست.
2- اگر چه اینه هایی از ماه و خورشید را با جمال دلارای دوست مقایسه کردم و او را با انها سنجیدم اینه وجود او برتر امد و همانندش را نیافتم.
صائب فرماید:
شش جهت را میکنی از روی خود ایینه زار
نیست از دیدار خود از بس شکیبایی تورا
3- باد صبا نمیتواند گزارش کاملی از حال دل تنگ ما به شما بدهد چون فقط بر روی دل ما می وزد و از درون ان خبر ندارد که مانند شکنج و چین های غنچه لایه در لایه و پرده در پرده است.
4- تنها من نیستم که در این دنیای قلندر کُش باده غم می نوشم چه بسیار سرهای سروران که در استانه دنیا مَثَلِ سنگ و سبو را دارند یعنی همانگونه که سنگ، سبو را میشکند دنیا نیز با سنگ بی خردی سر عارفان و وارستگان را می شکند.
5- نکند تو زلف مشک افشانت را شانه زده ای که باد معطر شد و خاک بوی خوش عنبر میدهد.
6- نثار جمال دلارای و لطیف تو باد هر برگ گل که در چمن می روید و فدای بالای متناسب تو باد هر درخت سروی که بر لب جویبار می روید.__روی تو از برگ گل لطیف تر و قد تو از سرو موزون تر است__.
7-زبان گفتار و اندیشه در بیان اشتیاق ما لال و ناتوان است(در صفتت گنگ فرو مانده)تا چه رسد به قلمی که زبانش تراشیده شده و یاوه می سراید.__تو در وصف نمی گنجی__.
8- رخ تو در اینه دلم متجلی گشت حتما به کام خود خواهم رسید چرا که حال نیکو در پی فال نیکوست.
9- تنها این زمان نیست که دل حافظ در آتش عشق و شوق می سوزد بلکه چون لاله بیابانی از روز نخست داغدار است. – الستُ بربکم؟ قالوا بلی.( از روزی که "بله" را گفته ام داغت بر این پیشانی خورده است و...)
عرفت الله بفسخ العزائم و حل العقود [نهج البلاغه فیض از کلام 242 ص 1196.]
خدای را شناختم به فسخ عزائم و باز شدن گره ها
جایی که هزار طرح می ریزی، هزار نقشه و برنامه که چنین و چنان می کنم، اینگونه و اینسان، لیک همه درهم به لحظه ای فرومی شکند، تو می مانی و آواری از چه کنم ها، ندانستن ها و چگونه رفتن ها...او را بخوان، این دم که امروزی دیروز می شود و فردایی امروز می شود، او را به دعا، به نیاز، به تضرع بخوان، به همه آنچه دوست می دارد به یحبهم و یحبونه او را قسم بده، به دلهای شکسته ای که حضرتش در آن مقام دارد،به دلهایی که آینه جمال کمال اویند و آینه کمال جمال اویند، او را به اولیا قسم بده فردا بهتر باشد برای ما...بدان و آگاه باش اگر هرگونه خاری در پایت فرو رود به درگاه مخلوق مرو! که در تو ننگرند و نیز شماتتت کنند! به درگاه خدا می رو و بر وی گِری چنان که کودک خرد بر مادر گرید... .
با کسب اجازه از خانم فاطمه سلطانی