بازدید امروز : 21
بازدید دیروز : 31
کل بازدید : 19701
کل یادداشتها ها : 55
یکی از عالیترین توصیفات از حضرت زین العابدین علیه السلام در آئینه اشعار تابناک فرزدق منعکس است. در این قسمت زمینه انشاء این اشعار و بازتاب آنها را بررسی می کنیم:
در سالی هشام بن عبدالملک (برادر خلیفه مروانی « ولید بن عبدالملک » و از مهمترین عناصر حکومتی) برای حج به مکه آمد و وقتی وارد مسجدالحرام شد و خواست برای بوسیدن و استلام حجرالاسود اقدام کند اما به خاطر ازدحام مردم موفق نگردید.
اطرافیان او برایش منبری نصب کردند و او بر آن نشست و شامیان گرد او حلقه زدند. در همین حال بود که امام سجاد علیه السلام با لباس احرام پیش آمد.
امام شروع به طواف کرد و چون به حجرالاسود رسید، مردم همه به خاطر هیبت ایشان راه گشودند تا اینکه امام موفق به استلام و بوسیدن حجر گردید.
شجاعت و صراحت فرزدق در تمجید امام
یکی از شامیان حاضر در آن جمع گفت: « ای هشام، او کیست؟ » هشام پاسخ داد: « او را نمی شناسم. » چرا که هشام نمی خواست اهل شام او را بشناسند.
فرزدق که در آن جمع حاضر بود بانگ برآورد که:مرد شامی! « من او را می شناسم. » فرزدق در آن جمع و در حضور هشام شروع به سرودن قصیده غراء خود کرد
قابل توجه است که این شاعر شجاع این قصیده را در جائی مخفی و یا در کتاب خود بیان نکرد، بلکه در حضور یکی از ارکان حکومت مقتدر مروانی و در حضور صدها نفر که از همه جای دنیای اسلام برای حج آمده بودند و هر نوع تمجیدی از اهل بیت به ویژه بیان فضائل بی نظیر بارزترین فرد دودمان پیامبر یعنی حضرت زین العابدین، به معنای نفی صریح و طرد غاصبان خلافت بود، این قصیده حماسی را سرود. و پر واضح است چه پیامدهای ناگواری برای شخص او داشت ولی او با این کار اسم خود را برای همیشه در طومار مدیحه سرایان شجاع دودمان عصمت و طهارت (علیهم السلام) ثبت کرد. قصیده فرزدق چنین است :
1 - هذا الذی تعرف البطحاءُ و طأتُه
و البیت یعرفه و الحّل و الحرم
او که تو نمی شناسی همان کسی است که سرزمین بطحا جای گامهایش را می شناسند. و کعبه و حل و حرم در شناسائیش همدم و هم قدمند.
2 - هذا ابن خیر عبادالله کلّهم
هذا التقی النقّی الطاهر العلم
او فرزند بهترین تمامی بندگان خداست، او همان شخصیت منزه از هر آلودگی و رذیلت و پیراسته از هر عیب و علت، و مبرا از هر تهمت و منقصت و کوه بلند علم و فضیلت و نور افکن عظیم هدایت است.
3 - هذا ابن فاطمه اِن کنت جاهله
بجده انبیا الله قد خُتموا
او فرزند فاطمه است. اگر تو نسبت به نسب او جهل داری بدان همان کسی است که با جدّ او سلسله شریفه انبیاء ختم گردیده است.
4 - و لیس قو لک من هذا بضائره
العرب تعرف من انکرت والعجم
این که گفتی: این کیست؟ رونق و عظمت و جلوه جلال و شکوه شخصیت او را فرو نمی کاهد، زیرا آن کسی که تو او را نمی شناسی عرب و عجم هر دو او را به خوبی می شناسند.
5 - کلتایدیه غیاث عمّ نَفعهما
تُستَوکفان ولا یعروهما عدم
هر دو دستش ابری فیاض و رحمت گستر است، که رگبار فیض را فرو می بارد و جود و عطایش هیچگاه کاستی نمی پذیرد.
6 - سهل الخلیفه لا تخشی بوادِره
یزینه اثنان حسن الخلق والیشم
خوئی نرم و سازگار دارد و مردمان از خشمش در امانند و همیشه دو خصلت حلم و کرم، شخصیت او را همی آرایند.
7 - حمّال انفال اقوام اذا افتُرحوا
حلو الشمائل تحلو عنده نَعم
او به دوش کشنده بار مشکلات اقوامی است که زیر سنگینی آن بار، به زانو در آمده اند، چنانکه خوئی ستوده و روئی گشوده دارد و اعلام پذیرش حوائج مستمندان در مذاق جانش شیرین و خوشآیند است.
8 - ما قال قسطّ الا فی تَشَهّده
لولا التشهد کانت لاءُ ه نعم
او نیاز نیازمندان و خواهش سائلان را همیشه با چهره گشوده و منطق مثبت استقبال کرده است و هیچگاه جز به هنگام تشهد کلمه «لا » بر زبان نرانده است و اگر ذکر تشهد نمی بود «لای » او نیز «نعم » همی بود.
9 - عمِّ البریّه بالا حسان فانقشعت
عنها الغیا هب والا مِلاقُ والعدمُ
خورشید فروزان احسان او گرمی و روشنی بر همگان افشانده و از این رو در برابر اشعه نیرومندش، تاریکی از فضای اندیشه و دل گمراهان و ظلمت فقر از محیط زندگی مستمندان و ستم از آفاق حیات ستمزدگان رخت بر بسته است.
10 - اذا راثه قریش قال قائلها
الی مکارم هذا ینتهی الکرم
هر زمان که قبایل قریش به سوی او بنگرند، شعرا و خطبای ایشان به مدح و ثنایش زبان همی گشایند و بی اختیار اذعان و اقرار کنند که هر گونه جود و احسان به او همی پیوندد و کاروان کرم در منزلگاه مکارم او رخت همی کشاند.
11 - یغضی حیاء و یفضی من مهاتبه
فما یکلّم والا حین یبتسم
او از فرط آزرم، دیدگان خود را فرو می نشاند و حاضران حضرتش تحت تاثیر هیبت و عظمتش دیدگان فرو می پوشند و جز به هنگامیکه که لب به تبسم بگشاید، سخنی در حضور او بر زبان نمی آید.
12 - بکفّه خیزَ رانَ ریحه عبِق
من کف اروع فی عزینه لشمم
در دستش عصای خیزرانی که عطر می پراکند، و بویش دل انگیز است. او بیننده را از زیبائی و تناسبی که در چهره دارد، به شگفت آورد.
13 - یکادُ یُمسکه عرفان راحته
رکن الحطیم اذا ماجاء یستلم
جود و عطای کف بخشاینده او چنان است که چون به آهنگ دست سودن بر رکن حطیم (حجر الاسود) گام فرا نهد، گوئی که رکن می خواهد تا او را نزد خود نگاه دارد و از جود و عطایش برخوردار گردد.
14 - الله شرّفه قدمأ و عظمه
جری نداک له فی لوحه القلم
خدای او را شرافت بخشیده است و برتری داده و قلم قضا درتحقیق این مشیت بر لوح قدر روان گشته است.
15 - ایا الخلائق لیست فی رقابهم
لاّوّلیه هذا اوله نعم
کدامین گروه از خلایق الهی است که نیاکان این شخصیت عظیم یا از خود این شخص کریم، منتی و نعمتی بر ذمّه خود نداشته باشد.
16 - من یشکر الله یشکر اولیّه ذا
فالدین من بیت هذا ناله الامم
هر کس خدا را شکر بگذارد، نیاکان این امام را همی شکر بگذارد به حکم ضرورت زیرا مردم جهان، دین خدا را از خانه او بدست آورده و در پرتو هدایت این خاندان از کفر و شرک رسته اند.
17 - یُتمی الی ذروه الدین التی فصُرت
عنها الاّ کفّ و عن ادراکها القدم
او به اوج عزتی قدم نهاده که عرب و عجم در اسلام به آن قله پر افتخار عظمت و جلال نرسیده اند.
18 - من جدّه دان فضلا الا نبیاء له
و فضل امته رافت له الا مم
او فرزند کسی است که فضل پیامبران، دون فضل او و فضل امتهاشان دون فضل امت اوست.
19 - مشتقه من رسول الله نبعته
طابت مغارسه والخیم والشیم
شاخه نیرومند شخصیت او از پیکره شخصیت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بر دمیده است. از این رو عناصر وجودش و اخلاق و سجایایش پاک و پاکیزه است.
20 - ینشق توب الرجی عن نورُ عزّته
کالشمس تنجاب عن اشراقها الظلم
نور پیشانیش پرده ظلمت را می درد، چنانکه خورشید با اشراق او ظلمتها را نابود می گرداند.
21 - من معشر حبهّم دین و بغضهم
کفر و قربهم منجی و معتصم
او از گروهی است که دوستیشان دین و دشمنیشان کفر است و قرب جوارشان ساحل نجات و پناهگاه امن و امان است.
22 - مقدم بعد ذکر الله ذکرهم
فی کل بدء و مختوم به الکلم
پس از نام خدا، نام ایشان بر همگان مقدم است و هر کلام بنام ایشان زیبا فرجام است و حسن ختام همی پذیرد.
23 - ان عدّ اهل التقی کانو ائمتهم
اوقیل من خیر اهل الارض قیل هم
اگر اهل تقوی شمرده شوند، ایشان پیشوایان ایشانند، و اگر از بهترین اهل زمین باز پرسند، نام ایشان به میان همی آید.
24 - لا یستطیع جوادُ بعد جودهم
ولا یدانیهم قوم و ان کرموا
هیچ بخشایشگر به قله کرم و منتهی جود ایشان نمی رسد و هیچ قوم به هر پایه از کرم که باشد، قدرت همسری و همسنگی ایشان را ندارد.
25 - هم الغیوت اذاما ازمه ازمت
والا سد اسد الشّدی والباس محترم
بزرگان این خاندان به روزگار سختی و قحط سالی، باران رحمتند و به هنگام جنگ، شیران بیشه شجاعتند.
26 - لاینقص الهر بسطأ من اکفّهم
سِیان ذلک ان اثروا او ان عدموا
در عصر معیشت و سختی زندگی، دستهای بخشایشگر آنها را از جود و عطا نمی بندد و این گشوده دستی در هر دو حالت توانگری و درویشی، برای ایشان یکسان است.
27 - یستدفع العسرّ والبلوی بحبهم
و یسترّب به الاحسان والنعم
ناگواریها و گرفتاریها به یمن محبتشان دفع می شود و احسان نعمتها به برکت آن محبت فزونی همی گیرد.
ترجمه: اشعار فرزدق؛ (از ادبیات انقلاب در شیعه )
با شنیدن این اشعار بلند و نغز و بیان کمالات و فضائل بی مثال حضرت زین العابدین علیه السلام، هشام به شدت ناراحت و غضبناک شد و دستوراتی داد که باید آن را تحت عنوان بازتاب قصیده فرزدق مورد بررسی قرار داد.
_________________________________________________________________________________
منابع:
بحارالانوار، ج 46، ص 121، حدیث 12 ( به نقل از ارشاد )، ص 124، حدیث 7
ص 130، حدیث 19 ( به نقل از اختصاص ) و ص 141 حدیث 22
مراجعه شود به:
حضرت سجاد علیه السلام از دیدگاه دیگران