بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 31
کل بازدید : 19760
کل یادداشتها ها : 55
دوش رفتم به در میکده خواب آلوده
خرقه تردامن و سجاده شراب آلوده_1
آمد افسوس کنان مغبچه باده فروش
گفت: بیدار شو ای رهرو خواب آلوده_2
شست و شویی کن و آنگه به خرابات خرام
تا نگردد زتو این دیر خراب آلوده._3
1-دیشب خوابناک به در میخانه معرفت روی آوردم دلق من آلوده بود و جانمازم آغشته به می
3و2-خادم میکده به ظریف طبعی و لاغ و استهزا گفت که: ای سالک غافل بخود بیا و از خواب غفلت بیدار شو، نخست خود را از آلایش دنیا پاک ساز آنگاه بناز در خرابات عشق گام بنه تا از آلودگی تو این صومعه که مقام محو و فناست آلوده نگردد.